از مادرم پرسيدم:« توي دوران بچگي براي پسرت چكار كردي؟ ».
گفت:« هر وقت ميخواستم شيرش بدم وضو ميگرفتم. فكر ميكردم وقتي بزرگ بشه، حتماً طلبه ميشه. نميدونستم توي جنگ شهيد ميشه. به قول خودش شاهد و گواه دين شد. »
از مادرم پرسيدم:« توي دوران بچگي براي پسرت چكار كردي؟ ».
گفت:« هر وقت ميخواستم شيرش بدم وضو ميگرفتم. فكر ميكردم وقتي بزرگ بشه، حتماً طلبه ميشه. نميدونستم توي جنگ شهيد ميشه. به قول خودش شاهد و گواه دين شد. »
جهت مشاهده
زندگینامه 4 شهید فرهنگی شهرستان سرخه
به ادامه مطلب مراجعه نمایید
یادواره معلم شهید سردار حاج محمود اخلاقی و 4900 شهید فرهنگی کشور
زمان: پنج شنبه 10/11/1392 – ساعت 30/9 صبح
مکان: سمنان – سالن هلال احمر
اسماعیل در ۲۹ دیماه ۱۳۴۳ در شهر سرخه به دنیا آمد. پدرش حسن، قصاب بود او ۴ برادر و ۲ خواهر دارد از کودکی در دامان مادری مومنه بزرگ شد. خانوادهی مادریاش از روحانیون مبارز و انقلابی شهر سرخه هستند. این امر سبب شد تا از کودکی به نماز خواندن و قرآن علاقمند شود. همزمان با پیروزی انقلاب، در کنار دایی های خود فعالیت سیاسی و اجتماعی اش را شروع کرد. عدم توجه مأموران رژیم به او به دلیل سن کم امتیازی به شمار میآمد تا نوار های سخنرانی و اعلامیه های امام(ره) به راحتی جابجا کند.
بعد از پیروزی انقلاب و شروع جنگ، به همراه دایی اش با ستاد پشتیبانی جنگ، در پشت جبهه همکاری می کرد. او کمک های مردمی را به اهالی جنگ زده هویزه و سوسنگرد میرساند.
خواندن هر روز سوره واقعه، زیارت عاشورا و جامعه کبیره از ویژگی بارز او بود. او برای جمع کردن مردم برای خدمت سربازی به پادگان بلال حبشی تهران رفت. پس از یکسال خدمت در سپاه، در دانشگاه تربیت معلم سبزوار پذیرفته شد مدتی بعد برای ادامه تحصیل به مشهد رفت. او همراه با درس کتابهای استاد شهید مطهری، علامه طباطبایی و آیت الله شهید دستغیب را مطالعه میکرد. بعد از پایان درس بعنوان مربی امور تربیتی و قرآنی در آموزش و پرورش مشغول شد.
لباس سرتاسر سفیدش مرا خیره کرد.مشغول بیل زدن بود.
صدایش زدم:\" تو همیشه بهم سر میزنی اما من نه! حالا اومدم ازت بپرسم وسایلت رو چکار کنم؟\"
بیل را کنار گذاشت و گفت:کدوم وسایل؟
گفتم:موقعی که گفتم زن بگیر نگرفتی!یه سری وسایل برات خریده بودم.دلم میسوزه وقتی به اونا نگاه میکنم!
باتعجب پرسید:چرا دلت میسوزه؟
گفتم:چون هروقت به اونا نگاه میکنم تونیستی!یک سال پیش اومدی گفتی صبرکن،بهت میگم چی کارشون کنی،حالا بگو!
با دست به خانمی اشاره کرد و گفت:\"این هم زن من!من ازدواج کردم!\"
به طرف همسرش برگشتم.ناگهان از خواب بیدار شدم....
(خاطره ای از شهید اسماعیل جمال معاون گروهان پیاده گردان موسی بن جعفر (ع) شهرستان سرخه/کتاب سبکباران)
اسماعیل جمال از جمله شهیدان دوران دفاع مقدس است که در وصیتی جالب توجه در مورد امور مالی خود نوشته است.
بسم الله الرحمن الرحیم
اینجانب اسماعیل جمال،فرزند حسن، دارنده شماره شناسنامه 115 ،متولد 1343اموالی که دارم به شرح زیر اعلام میدارم که وصی خودم را پدر بزرگوارم قرار داده و در اجرای آن با حضور و نظر حاج شیخ حسن اختری یا حاج شیخ غلامحسین مهدوی نژاد دایی و امام جمعه سرخه است.
*یک تخته قالی 4*3 که آن را خریداری کردهام و در اختیار پدرم است که اگر خواستند، استفاده کنند.
-*مبلغ 2000 ریال در بانک سپه شعبه ژاندارمری مشهد پس انداز داشتم که آن را انتقال دادهام به بانک سپه شعبه چهارراه مازندران سمنان،ضمناً 5000 ریال، چون پسانداز قرض الحسنه بوده است، برنده شدهام.
*مقداری کتاب در کتابخانۀ شخصی خود دارم که هرچه احتیاج خانواده و پسر داییها، محمد و حسینعلی، بود بردارند و بقیه را به هر کتابخانهای که دایی و امام جمعه سرخه تشخیص دادند اهدا کنند.
*مبلغ 370000 ریال در بانک قرضالحسنه سرخه پسانداز دارم که دفترچۀ آن نیز در همان بانک قرار دارد.
*مبلغ 200000 ریال به محمد آقا، داماد عزیزمان، قرض دادهام.
*مبلغ 50000 ریال به علی چتری ( یکی از دوستانم ) قرض دادهام که خودشان پس میدهند، لازم به گفتن نیست.
*ضبط صوت و تلویزیون نیز مال خودم است که پول تلویزیون را به دایی شیخ حسن ندادهام و این دو نیز در اختیار پدرم است.
*ده عدد نوار ضبط صوت و یک عدد نوار ویدئو و مقداری باطری در کتابخانه شخصیام موجود است که متعلق به جنگ است و در این مورد آقای حسنعلی رمضانی و محمد احسانی یا جعفر سبحانی در جریان هستند و به ایشان بدهید تا در جای خودش استفاده کنند.
*مبلغ 9000 ریال در بانک ملی شعبۀ مرکزی سمنان نیز پسانداز دارم.
*مبلغ 200000 ریال از بانک ملی وام گرفتهام که ماهیانه از حقوق من کم میشود.
*مقدار 1800 ریال به پسر عمه عباس بدهکارم که امیدوارم آن را بپردازید.
پانزده *روز روزه سال 65 و 21 روز روزه سال 66 را ادا نکردهام،جمعاً 36 روز.
*خمس تمامی این اموالی که در اختیارم بوده را ندادهام. اگر تعلق میگیرد، بپردازید.
*مبلغ 50000 ریال جهت حسینیه شهدا و 50000 ریال جهت کمک به جبههها از پول من بپردازید.
در آخر،از کلیه امت حزبالله و دوستان و همسایگان و وابستگان دور و نزدیک حلالیت میطلبم.امیدوارم که اگر از من بدی و یا نافرمانی دیدند، مرا عفو کنند.
بنده حقیر خدا
اسماعیل جمال
66/8/23 .
تعداد صفحات : 2